عشق بازی با نور...

برای قاصدک *

 شاید همه انچه را در زندگی میخواهم نداشته باشم

اما انقدر مورد لطف خدا هستم که همه انچه را که نیاز دارم فراهم کرده است

به همین خاطر سپاس گزارم

نوشته شده در چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:خدایا,خداوندا,خدا,پروردگار,شکر,سپاس,نماز, دعا,ساعت 18:8 توسط shadi| |

خدایا من چیزی نمیبینم

اینده پنهان است

اما آسوده ام

چون من تورا میبینم

و تو راه را....

نوشته شده در سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:خدا,پروردگار,خداوندا,پروردگارا,خدایا,رب,مهربانی,اینده,عشق,علاقه,,ساعت 22:3 توسط shadi| |

خدایا.....

چه ترس از درد بی درمان 

که دارم چون تو معبودی....

نوشته شده در سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:معبود,خدا,تنها,عاشق,عشق,یکتا,خدایا,خداوندا,نور,رب,ساعت 21:57 توسط shadi| |

طول عمر اشاره به ضعیف شدن ترشحات هورمون های درون ریز و پوک شدن مغز استخوان در افراد مسن

وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلا يَعْقِلُونَ (68) سوره یس

هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم. چرا تعقل نمى‏ كنند؟ 

 

طفلی که متولد می شود هرچه بزرگتر می شود و از مرز جوانی به پیری گام می نهد در درون بدنش کاستی هائی دیده می شود . دهها هورمون درون ریز بدنش میزان ترشحات بدنش کاهش می یابد مثلا ترشحات هورمون تستو سترون که هورمون غریزه جنسی در مردهاست و میزان ترشح هورمون استروژن و پروژسترون که هورمون جنسی در زن هاست کاهش می یابد و قدرت و شهوت جوانی کاهش می یابد .

مثلاً میزان ترشحات هورمون انسولین که قند خون را از بین می برد از جزایر کانگرهانس کاهش می یابد و افراد مسن بیشتر قند خون می گیرند ؛ترشحات هورمون سوماتروپ کاهش می یابد میزان ترشحات غده هیپوفیز کم می شود و مغز استخوان انسان که کارش تولید خون است به مرور زمان پوک می شود چون خون از مغز استخوان پدید می آید به مرور زمان استخوان به تولید سلول های خونی می پردازد و در تشکیل گلبول ها نقش ایفا می کند و در نتیجه خودش ترد و پوک می گردد.

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:معجزات خدا,معجزه خدا,معجزه,اعجاز قرآن,خدا,عجایب خدا,عجایب قرآن,,ساعت 22:23 توسط shadi| |

besm 072

 در چهارده قرن اخير نوشته هاي بي شمار ادبي شامل كتاب، مقاله، گزارش های پژوهشي درباره كيفيت معجزه آساي قرآن به رشته تحرير در آمده است.
يك بيوشيميست آمريكايی، مصری الاصل ويك محقق مسلمان، به نام دكتر رشاد خليفه در ‍‍ژانويه سال ۱۹۷۴نشان داد تمامی متن قرآن از يک نظم شگفت انگيز رياضی تبعيت می کند. مبنای اين سيستم رياضی عدد ۱۹ است.
رمزهاي اعجاز آميز قرآن مختصراً از اين قرارند :

بقیه در ادامه مطلب....


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:معجزات خدا,معجزه بسم اللله,معجزه خدا,معجزه,اعجاز قرآن,خدا,عجایب خدا,عجایب قرآن,,ساعت 22:18 توسط shadi| |

معجزه رياضی ”بسم الله الرحمن الرحيم“

besm 067

چهار كلمه و 19 حرف ( بسم الله الرحمن الرحيم ) چنان با يكديگر، بنابر يك سيستم رياضي متشكل گرديده است

 

كه با دانش و احساس بشری غير قابل انجام ميباشد. اين سيستم قابل تعمق، بر اساس ارزشهای ابجدی اين حروف بدست ميايد

 

كه اطلاعات مورد نياز برای شرح آن بطور خلاصه در زير نشان داده شده است...

بقیه تو ادامه مطلب...


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:معجزات خدا,معجزه بسم اللله,معجزه خدا,معجزه,اعجاز قرآن,خدا,عجایب خدا,عجایب قرآن,,ساعت 22:14 توسط shadi| |

معجزه جاوید مسلمانان«قرآن‌كریم» باعث گرویدن یك طفل یهودی به اسلام شد.

به نقل از «مفكرة‌الاسلام» جورجیا، دختر یهودی ساكن لندن وقتی كه در شش سالگی با جعبه لغات خود بازی مي‌كرد، زبان عربی توجه او را جلب كرده و از مادر درباره این زبان مي‌پرسد؛ مادر در پاسخ به اومي‌گویداین زبان،زبان گروه تروریست و شورشی مسلمانان است و كودك را به دوری جستن از این زبان هشدار مي‌دهد.
جورجیای شش ساله به پاسخ مادر بسنده نكرده و بعد از این‌كه سواد خواندن و نوشتن را آموخت وبا مسلمانان بیشتری آشنا شد به مناسبت روز تولد ازمادرش در خواست نسخه‌ای ازقرآن‌كریم رامي‌كند.
زندگی جورجیا بااین هدیه تغییر مي‌كند،اوقرآن مي‌خواند وبه آن ایمان مي‌آورد.اما معجزه‌ای كه باعث مي‌ِ‌شودتادیگراعضای خانواده نیزبه اعجازقرآن پی ببرند،آتش‌سوزی در منزل این خانواده یهودی بود زیرا تنها چیزی كه درآتش نسوخت كتاب قرآن بود،پس ازآن مادرجورجیا نیز به دین شریف اسلام گروید ومسلمان شد.
گفتنی است جورجیا و مادرش پس از تشرف به اسلام نام خود را به جمیله و سمیره تغییر دادند.

نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:معجزات خدا,معجزه خدا,معجزه,اعجاز قرآن,خدا,عجایب خدا,عجایب قرآن,,ساعت 22:11 توسط shadi| |

من خدایی دارم

عکس های مذهبی سری جدید

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

نه در آن بالاها !

مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست

گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،

ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !

او مرا می خواند،
او مرا می خواهد،
او همه درد مرا می داند ...

یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم ...

که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است

او خدایست که همواره مرا می خواهد

او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند ...

منبع:http://lovedarya.persianblog.ir/

نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,شعر خدا,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 21:51 توسط shadi| |

خداوندا نمی دانم

عکس های مذهبی سری جدید



در این دنیای وانفسا

کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم!

نمیدانم!

نمی دانم خداوندا

در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد

کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم!!!

نمی دانم خداوندا!!!

به جان لاله های پاک و والایت نمی دانم

دگر سیرم خداوندا

دگر گیجم خداوندا

خداوندا تو راهم ده

پناهم ده

امیدم ده خداوندا

که دیگر نا امیدم من و

میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی

بس ستمبار است و لیکن من نمیدانم دگر پایان پایانم

همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم

چرا پنهان کنم در دل؟

چرا با کس نمی گویم؟

چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟

همه یاران به فکر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند

ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . که دردم را فرو ریزد

دگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است

خداوندا نمی دانم

نمی دانم

و نتوانم به کس گویم

فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی

من خون دل دارم.

دلی بی آب و گل دارم.

به پو چی ها رسیدم من

به بی دردی رسیدم من

به این دوران نامردی رسیدم من

نمیدانم

نمی گویم

نمی جویم

نمی پرسم

نمی گویند

نمی جویند

جوابی را نمی دانم

سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند

چرا من غرق در هیچم؟

چرا بیگانه از خویشم؟

خداوندا رهایی ده

کلام آشنایی ده

خداوندا پناهم ده


دل گمگشته ی من را نشانم ده

نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,شعر خدا,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 21:48 توسط shadi| |

 

خدای خوبم

besm 066

بخاطر تمام لحظه هایی که منتظرم بودی و نیومدم منو ببخش

بخاطر تمام لحظه هایی که منو دیدی و من ندیدمت منو ببخش

بخاطر تمام لحظه هایی که برام خوب خواستی و من بد کردم منو ببخش

بخاطر تمام لحظه هایی که امیدتو نا امید کردم

منو ببخش

بخاطر تمام لحظه هایی که تنهام نگذاشتی و من خودمو تنها دیدم منو ببخش..

خیلی ها به دعوت دل ...ساده ی من اومدند نشستند خندیدند

اما خیلی زود شکستند و گسستند و رفتند

تنها تو بودی که بریدم و نبریدی شکستم و نشکستی گسستم و نگسستی

منبع:http://www.khodaaaa.orq.ir/

نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 21:41 توسط shadi| |

 

 

allah6.jpg

بقیه عکسا تو ادامه مطلب...


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:معجزات خدا,معجزه خدا,معجزه,اعجاز قرآن,خدا,عجایب خدا,عجایب قرآن,,ساعت 21:30 توسط shadi| |

 

چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت کنم؟ که شرمسارم از اینکه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز

 

خدایا !

خجلم که بندگان تو به نام تو آزار و شکنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند

خداوندا

شرمسارم که بندگان تو با نام تو حکومت می کنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند


خدایا !

غصه دارم که مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی که مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می کنند


خدایا !

شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی که نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند

.
خدایا !

شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم


خدایا !

خجلم که ما بندگان از نعمتی چون فکر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم

خدایا !

شرمسارم که ما نمی خواهیم ترا آنگونه که هستی بشناسیم

خدایا !

شرمسارم که هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم که تصور می کنیم برای رابطه با تو باید کسی یا چیزی را نزد تو روان کنیم

خدایا !

خجلم که از زمان بت پرستی تا کنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته که به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست

خدایا !

شرمسارم که در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی که تو با مایی و اگر خود اراده کنیم دست ما را میگیری

خدایا !

از این ناراحتم که روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد
خدایا !

شرمسارم که نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم که : قوانینت را به نفع کار ما تغییرده

خدایا !

خجلم که جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه کم و کاستی و کوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی که قوانین طبیعی تو افراد متفکر و صاحب اندیشه را میطلبد, که بدانند این قوانین ازلی و ابدی است

خدایا !

شرمسارم که در طول تاریخ همه آنان که خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شکنجه دادیم و به نام کافر آنها را بر دار کردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا که آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند

خدایا !

خجلم که چون فکر نمی کنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم

منبع: بیتوته


 

نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 20:46 توسط shadi| |

 

من خدا را دارم!   


كوله بارم بر دوش سفرى مى‎ ‎باید،سفرى تاته تنهایى محض، هركجا لرزیدى،از سفر ترسیدى فقط آهسته بگو:
من خدا را دارم!

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 21:47 توسط shadi| |

خدايا توبه مي‌كنم از اينكه...

حرف‌هايي كه تا به حال نگفته‌ام...!


1- خدايا توبه مي‌كنم از اينكه به جاي غبطه خوردن به پيشرفت ديگران و الگو گرفتن فقط حسادت كردم.
2- از اينكه مطلبي را نمي‌دانستم و فقط براي اينكه به اصطلاح كم نياورم تظاهر به دانستن آن كردم.
3- از اينكه مطلبي را نوشتم تا زيبايي قلمم را به رخ ديگران بكشم.
4- از اينكه در سر سفره رنگين نشستم و آنقدر غذا خوردم و سير سير شدم و اصلاً به اين فكر نمي‌كردم كه شايد همسايه‌هايم گرسنه باشند.
5- از اينكه اموالي كه تو به من عطا كردي مال خود پنداشتم و پيش خود فكر كردم اينها همه را به واسطه زرنگي و زيركي خودم به دست آوردم.
6- از اينكه چنان مست كسب و كار و جمع مال دنياي بي‌ارزش شدم كه يادم رفت روزي مي‌آيد كه مرگ يقه مرا مي‌گيرد و مرا كشان كشان به سوي قبر مي‌برند و حال آنكه دستم از اعمال صالح تهي است!
7- از اينكه همچون شياطين با صداي بلند خنديدم و يادم رفت كه آخرت چه سختي‌هايي دارد.
8- از اينكه در خواندن نمازهايم خصوصاً نماز صبح، سستي و تنبلي كردم تا جايي كه اگر نمازم قضا مي‌شد ديگر مثل گذشته ناراحت نمي‌شدم.
9- از اينكه زبانم را به جاي اينكه مشغول به ذكر تو كنم آن را آلوده به حرف‌هاي بيهوده و ناچيز كردم.
10- از اينكه دوست داشتم دوستانم در زندگي شكست بخورند تا موفقيت من نمايان تر شود.
11- از اينكه در جايي بايد راستش را مي‌گفتم ولي چون عليه من بود دروغگويي را پيشه خود ساختم.
12- از اينكه مثل افراد متوسط جامعه زندگي نكردم و هي مدام خانه و ماشين عوض كردم تا ديگران مرا در اين حال ديدند و آرزو كردند مثل من باشند و چون توان مالي نداشتند لب به اعتراض تو گشودند!
13- از اينكه فكر مي‌كردم اگر من اول سلام كنم كوچك مي‌شوم و هميشه منتظر سلام ديگران بودم!
14- از اينكه بي‌جهت و به دروغ، ديگران را تعارف به ميهماني مي‌كردم با اينكه ته دلم مي‌دانستم كه مايل به ميزباني‌شان نيستم و در حالي كه زبانم مي‌گفت بفرماييد؛ دلم مي‌گفت لطفاً هرگز نفرماييد.
15- از اينكه به اصطلاح براي اينكه كم نياورم حرف حق را نپذيرفتم و هي مدام آسمان به ريسمان بافتم تا بلكه نظر خودم را اثبات كنم.
16- از اينكه مي‌توانستم جلوي غيبت كردن پشت سر ديگران را بگيرم ولي به اين دليل كه افراد غيبت كننده از من نرنجند از او دفاع نكردم.
17- از اينكه تمام فوتباليست‌ها يا هنرمندان را مي‌شناسم وحتي بعضي اوقات از ريز مسائل زندگي آنها باخبرم ولي حتي يك بار كامل بلد نيستم اسامي امامان را نام ببرم چه برسد به اينكه تاريخ زندگيشان را بدانم!
18- از اينكه با اعمال و رفتارم، ديگران را مجبور به تعريف و تمجيد از خود كردم و حال آنكه مجد و عظمت و تعريف فقط در شأن تو بود و بس.
19- از اينكه با حركاتم و رفتارم باعث شدم كه ديگران به كسي بخندند غافل از اينكه خودم از همه خنده‌دارتر هستم!
20- از اينكه چنان دنيا مرا اسير خود كرد كه در ضمير ناخودآگاهم فكر كردم كه مرگ براي من نيست و اين ديگران هستند كه مي‌ميرند!
21- از اينكه زن و فرزند و كسب و كارم را به والدينم ترجيح دادم و حق آنها را كه تو درخواست نمودي ادا نكردم.
22- از اينكه در مقابل متكبرها تكبر نكردم و در مقابل تواضع ديگران به جاي تواضع بيشتر خودم را آدم حسابي فرض كردم!
23- از اينكه وقتي به خشم آمدم چراغ عقلم خاموش شد و هر حرفي از دهانم درآمد نثار ديگران كردم.
24- از اينكه دائماً اشتباهات ديگران را به رخ‌شان كشيدم ولي اشتباهات بزرگ‌تر خودم را فراموش كردم.
25- از اينكه بي‌پروا چشم به صحنه‌هاي حرام گشودم و يادم رفت كه چه بزرگي دارد در آن حال مرا نظاره مي‌كند.
26- از اينكه بايد خود را براي تو مي‌آراستم ولي خود را براي ديگران آراستم؛ آن هم آراستن حرام.
27- از اينكه آنقدر كه از گناه كردن لذت مي‌بردم حتي به اندازه يك درصد از شنيدن سخن حق لذت نمي‌بردم.
28- از اينكه بي‌وقفه از دوستان و فاميل‌ و آشنايانم پيش خودم براي خود رقيب تراشيدم و يادم رفت كه رقيب اصلي من، شيطان و نفس اماره من است.
29- از اينكه نشستم و فيلم‌هاي خانوادگي ديگران را به نظاره نشستم غافل از اينكه اين حريم خصوصي ديگران است كه در دستان من و در موبايل من قرار گرفته است!
30- از اينكه عمرم را بيهوده پشت رايانه گذراندم و با چت كردن و اينترنت و بازي و... آن را هدر دادم!
31- از اين كه آنقدر توكلم به تو ضعيف بود كه با كوچكترين مشكل مادي زود به سراغ قرض‌گرفتن از ديگران مي‌رفتم تا در عمل نشان دهم كه ايمانم به بندگانت بيشتر است تا به تو!
32- از اين كه در هر زمان و مكاني كه وارد مي‌شدم به جاي گفتن ذكر تو يا قرائت قرآنت فقط گناه بود كه در كارنامه‌ام ثبت مي‌شد!
33- از اين كه همنشيني با ثروتمندان را برهمنشيني با فقرا ترجيح دادم.
34- از اين كه غيبت دوستانم را شنيدم و به جاي اين كه لااقل در دل ناراحت شوم از ته قلب خوشحال شدم.
35- از اين كه اگر به كسي احسان كردم براي رضايت تو نبود بلكه دوست داشتم مرا فردي خير و نيكوكار بدانند!
36- از اين كه خلف وعده كردم.
37- از اين كه به جاي شكر نعمت‌هايت دلم مي‌خواست كاش زيباتر و غني‌تر بودم.
38- از اين كه ملاك بزرگي را مقام، پول، تجملات، زيبايي، كلام و... قرار دادم و آدمها را بر همين اساس به كوچك و بزرگ تقسيم نمودم و فكر كردم آدمها، هرچه از اينها بيشتر داشته باشند پس بزرگترند!
39- از اين كه به خاطر نداشتن جرأت و شجاعت، امر به معروف و نهي از منكر را ترك كردم.
40- از اين كه در كارها پيوسته نفع شخصي، مصلحت يا رضايت ديگران برايم مهم بود بي‌آن كه ذره‌اي به رضايت تو فكر كنم.
41- از اين كه در نمازم حواسم همه جا بود جز نزد تو!
42- از اين كه ديگران را به خاطر داشتن عقيده‌اي غير از عقيده و نظر من بي‌جا سرزنش كردم خصوصاً آنجا كه اين كارها را در جمع انجام دادم و باعث خرد شدن شخصيت طرف مقابلم شدم!
43- از اين كه چون سن‌ام بيشتر بود بهانه‌اي شد تا بر كوچكتر از خودم حس سروري و آقايي كنم.
44- از اين كه دوست داشتم از كار مردم سردربياورم غافل از اين كه اين كار، تجسس و حرام است!
45- از اين كه نصيحت خيرخواهانه ديگران را دخالت فرض كردم و به شدت ناراحت شده و واكنش نشان دادم.
46- از اين كه در اعمال، رفتار و گفتار و... اسراف و تبذير كردم و اعتدال و ميانه روي را رعايت نكردم.
47- از اين كه حاضر نبودم نسبت به مطلبي كه جهل داشتم بگويم نمي‌دانم حتي زماني كه ناداني و جهلم را همه فهميده بودند!
48- از اين كه آداب معاشرت اسلامي را هنوز هم بلد نيستم!!
49- از اين كه بي‌اجازه به چيزي كه مال خودم نبود دست اندازي كردم.
50- از اين كه تو گفته بودي به پدر و مادر احترام كنيد ولي من برعكس بي‌احترامي كردم.
51- از اين كه در حق امانت‌هاي تو و امانت‌هاي مردم خيانت كردم.
52- از اين كه بارها و بارها از تو نااميد شدم و حال آن كه گفته بودي فقط كافران از من مأيوس و نااميد مي‌شوند.
53- از اين كه از رفتار، گفتار يا عملي كه باعث رنجش ديگران شد عذرخواهي نكردم چون پوزش خواستن برايم خيلي سخت و دشوار بود.
54- از اين كه فكر كردم روزه يعني جلوگيري از خوردن و آشاميدن در حالي كه اعضايم روزه‌دار نبودند.
55- از اين كه با سرعت 120، نمازم را به پايان بردم به اين اميد كه به فلان برنامه يا سريال تلويزيون برسم!!
56- از اين كه حرفي را به كنايه يا طعنه يا زخم زبان زدم.
57- از اين كه چيزي را كه بايد مي‌گفتم آنجا لب فرو بستم و جايي كه بايد سكوت مي‌كردم لب به سخن گشودم.
58- از اين كه بارها و بارها در مورد عملي توبه كردم و عهد بستم كه ديگر تكرارش نكنم ولي باز هم عهدشكني كردم و توبه‌هايم را شكستم.
از اينكه... از اينكه... از اينكه...

 حسين ابراهيم نژاد

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 21:38 توسط shadi| |

 

همیشه و در هرحال پروردگار را با صدای آرام و با احترام بخوان.

 

در لحظه شادی ، پروردگار را ستایش کن. 
حمد و سپاس مخصوص اوست و هیچکس و هیچ چیز در مرتبه او شایسته ثنا نیست.

در لحظه سختی , فقط از خداوند کمک بخواه.
 او بهترین فریادرس است و همیشه با تو و در کنار توست.

 همانگونه که وقتی موسی(ع) را برای رهایی مردم از بردگی فرستاد , یا هنگامی که اسحاق , سرزمین موعود را به خاطر گرسنگی و قحطی ترک کرد به ایشان فرمود : من با شما هستم.

در لحظه گمراهی و حیرانی , فقط خدا را جست و جو کن.
 او هدایت گر به سوی نعمت هاست. راه درست را از او بخواه چراکه تنها او از نهان و پیدا باخبر است.

در لحظه آرامش , معبود را مناجات کن. 
او تنها اجابت کننده دعاهاست. برا همه دعا کن به خصوص برای کسانی که با تو مشکل دارند.
و در آخر , مثل من برای خواسته های خودت دعا کن , او همه را گوش می کند.

در لحظه ناامیدی , امیدت به خدا باشد.
او امید ناامیدان است و همیشه به یاد داشته باش که این نیز بگذرد.

در لحظه تنهایی , پروردگار را صدا بزن.
 او هیچ وقت بنده اش را تنها نمی گذارد. همین الان می توانی حضورش را در کنارت حس کنی. 
فقط کافی است صدایش بزنی. او تنها یار تنهاییـــهــاست.

در لحظه نیاز , حاجت خود را از درگاه خالق هستی طلب کن.
زیرا , نتیجه طلب از خلق اگر روا شود منت است و اگر نه ذلت , در حالی که طلب ار خالق برآورده شود نعمت است و اگر نه حکمت. و به خاطر داشته باش که او بی نیاز مطلق است.

در لحظه های دردناک، به خدا اعتماد کن.
او هرگز پشت تو را خالی نمی کند. برای هر دردی درمانی اندیشیده است.

در لحظه موفــقیت , از خدا فزونی ایمان بخواه.
 و بدان که این مرحله پایان راه نیست بلکه آغازیست برای برداشتن گامهای بعدی.
در هر قدم او را به یاد داشته باش و در هر مرحله بر ایمان خود بیفزا.

در لحظه دلشکستگی , دلت را به خدا بده.
او بهترین مونس است , همیشه برای تو وقت دارد و هیچگاه دل تو را نمی شکند.

در لحظه عاشقی , خالق عشق را در نظر داشته باش.
باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید.

در لحظه نگرانی و دلواپسی , از ذکرش غافل نشو.
یاد خدا آرام بخش دلـهاست. همه چیز در حیطه قدرت و کنترل اوست. 
پس توکلت فقط به خدا باشد. کارها را به او بسپار تا زمان انتظار به آخر رسد.

در لحظه پیروزی , از معبود , تواضع و فروتنی طلب کن.
از غرور بپرهیز که بزرگترین اشتباه است.

در لحظه شکست , مطمئن باش که خدا دست تو را گرفته.
و نمی گذارد که زمین بخوری مگر آنکه خودت دست او را رها کنی.
هر شکستی باید مقدمه ای برای پیروزی باشد.

در لحظه ضعف وناتوانی , از خالق مطلق توانایی بخواه.
هیچ چیز برای او غیر ممکن نیست.

در لحظه کار، به خدا تکیه کن.
او محکم ترین تکیه گاه و پشتیان است. هرکاری را با نام او شروع کن.
بکوش , پشتکار داشته باش , سپس همه چیز را به او واگذار کن.
خداوند فرمود : حرکت از تو برکت از من.

در لحظه تاریکی , با نور کلامش دلت را روشن کن.
و آن را مایه برکت و روشنایی زندگی خود قرار بده.

در لحظه پریشانی , به خدا پناه ببر که او امن ترین پناهگاه است.

در لحظه دلتنگی , با معبود خود راز و نیاز کن. او دانای اسرار نهان و محرم رازهاست.


 آخرین حرف من:

همیشه و در هرحال پروردگار را با صدای آرام و با احترام بخوان.
او قدرت و ظرفیت انجام هرکاری رو داره.
توجه ات رو از خود و خلق برداشته و به وی معطوف کن.
خداوند تو رو عاشقانه و بدون هیچ قید و بندی دوست داره.
و هیچ چیز نمی تونه از شدت این عشق بکاهد.
او در لحظه های خواب و بیداری , اضطراب و آرامش , کار و تفریح و خلاصه در هر موقعیت و شرایطی مراقب تو و لطفش شامل حال توست.
 به معبود بیندیش , ایمانت رو محکم کن و از او آمرزش بخواه.
 همه چیز درست میشه.... همه چیز... همه چیز...

 

قلبت رو خالی نگه دار،

 اگر هم روزی خواستی کسی رو در قلبت جا بدی

فقط یک نفرباش و بهش بگو که:

تو رو بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ! چون...

به خدا " ایمان و اعتقاد " دارم و به تو "احتیاج و نیاز"

منبع:http://agape2.persianblog.ir

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 20:59 توسط shadi| |

این هفت شماره!!

هفت شماره را میگیرم ...

(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)

... بــــــــــــــــــــوق ...

شماره مورد نظر در شبكه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید !

.
.
.
.

هفت شماره دیگر

(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )

... بــــــــــــــــــــوق ...

مشترك مورد نظر در دسترس نمی باشد !

.
.
.
.

باز هم هفت شماره دیگر

(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یكتا)

... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ...

... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید

... بــــــــــــــــــــوق ...


سلام ... خدای من !

اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یكبار !

من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچكس، هیچ جوابی نداد !

شماره تماس من :

(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)

 
منتظر تماس شما هستم . انسان !

.
 
.
.
.

خداوندا ...

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم


خدا گوید :

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن ...
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من ...
 
http://only-allah.mihanblog.com/

 

 

یا رب مـرا بـه چنگ بلا مبتلا مکن

                                 دست مـرا ز دامن لطفت جدا مکن

از حـد گذشته گـر چـه گناه و خطای ما

                                 چشم از گنه بپوش و نظر بر خطا مکن

ما در خـور عذاب و تـو شایسته ی کرم

                                 غیر از کرم،  سلوک به احوال ما مکن

گرچه گنه پرده ی ما را دریده است

                                 از کار ما بـه رحمت خود پرده وامکن

ستّاریت شیوه ی تـو چـون بهر دوکون

                                 رسوا مرا ز جرم به روز جزا مکن

هر معصیت که باعث حبس دعای ماست

                                 نادیده بین ز بخشش و ردّ دعا مکن

امیـدوار لطف و عطای تو بوده ایم

                                 قطع امیدواری ما ای خدا مکن

ما را به غیر جرم و خطا نیست پیشه ای

                                 مـا را رهـا به خویش از ایـن ماجرا مکن
 
منبع:http://only-allah.mihanblog.com/

 

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,شعر خدا,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 20:24 توسط shadi| |

یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :

آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم .

 

منبع:http://ebrahim2007.blogfa.com/

 

 

 

 

 

 

تست عشق به خدا

 

گناه.jpg

در کلام ممکن است هر کس ادعای عشق داشته باشد اما در عمل است که عاشق شناخته می شود.

عشق آن است که عاشق جز معشوق نبیند.خود را نبیند او را ببیند.همه چیز را برای او بخواهد. او را برای

 او بخواهد نه برای خود.مادر عاشق است.اگر خانه اش آتش بگیرد و فرزندش در آن باشد خود را نمی

 بیند. فقط فرزندش را می بیند.حاضر است از جان خود بگذرد تا فرزندش زنده بماند.شهدا عاشق بودند.

به خاطر خدا از جان خود گذشتند.با خدا عشق بازی کردند.ما هم اگر می خواهیم بدانیم عاشق خدا

هستیم یا نه می توانیم از خود یک تست بگیریم.آیا حاضریم به خاطر او از جان مال و ... بگذریم؟ 

جان و مال پیشکش.

               آیا هنگامی که زمینه گناه فراهم است حاضریم بگیم خدایا به خاطر تو ...؟

 

منبع:http://ebrahim2007.blogfa.com/

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,تست عشق,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 19:50 توسط shadi| |


خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم


خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست

خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم


خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من
می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم ...

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خدا,عشق بازی با خدا,خدای من,خدارا دوست دارم,خدایا دوستت دارم,خداوند,من و خدا,عشق به خدا,ساعت 19:48 توسط shadi| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت